«نگاهی به کارنامه سیاسی حضرت آیت الله العظمی محسنی (ره)»
محمدرضا نعیمی
آیت الله العظمی محسنی(ره) فقید به عنوان یک فقیه جامعالشرایط شناخته میشود که دارای صلاحیت کامل فتوا بوده و با تفقه کم مانند در علوم دین از تبحر بالا و عظمت بی نظیری برخوردار شده بود. هرچند شخصیت ایشان دارای ابعاد مختلفی است و تحلیل حوزههای مختلف نیازمند ارزیابیهای مجزا و جداگانه میباشد، ولی هرکدام از ابعاد شخصیتی ایشان ریشه در علم عمیق و دانش دقیق آن شخصیت برازنده دارد. به این معنا که هرگونه موضعگیری سیاسی، کنش اجتماعی، رفتار و گفتار ایشان برگرفته از علم یقینی و درونی او بوده و منبعث از الزامی است که فقاهت ایجاب نموده است.
سیاست در پرتو نظام اسلامی و با طرح حکومت اسلامی در سایهی مدارا و تعامل افکار و اندیشههای متفاوت، اصل جدی و غیرقابل سازگار و گذشت ناپذیری بود که در گفتهها و نوشتههای آکادمیسین کشور تمثیل یافته و تجسم شده بود. به باور ایشان، ریشه بسیاری از مشکلات کنونی، کشمکشهای پیشین و معضلهای پیش رو، ایدههای خام از جانب کسانی است که مدعیان دروغین علم و اندیشهاند.آیت الله فقید، افراطیت، کشتار، خونریزی و خرابی افغانستان و کشورهای اسلامی را ناشی از خام فکری افراطگرایانی میدانست که به خیال باطل خویشتن اصرار ورزیده و براساس فهم ناچیز و علم ناقص خویشتن، فتواهای ناشیانه صادر نموده و ناآگاهانه با اعمال صلاحیت و نفوذ در افکار و اندیشههای خامتر از خویش، به تخریب افکارعمومی و بنیانهای اجتماعی میپردازند.
براساس نظریات سیاسی حضرت آیت الله محسنی(ره) که از آغاز و با مبارزه نظامی علیه اشغالگران روس آغاز شد، تعامل سازنده با تمامی اطراف مجاز بود و شرکت در کنفرانسهای بینالمللی بلامانع. به همین دلیل از نظر ایشان ارتباط معقول با گروههای غیرمسلمان جایز شمرده میشد. آیت الله دخالت شرع را در تمامی قراردادها لازم دانسته و در این راستا فقاهتی عمل میکرد. ایشان ناسیونالیسم را رد کرده، ملیگرایی، منطقهگرایی و نژادپرستی را محکوم نموده، و بعضی موارد آن را در حد شرک به حساب میآورد. در مقابل خواستار انترناسیونالیسم اسلامی بود و بارها اعلام داشت که مرزهای فعلی کشورهای اسلامی طرح بلاد کفر و سردمداران استعمار بوده و هیچگونه ارزش دینی و شرعی ندارد. آکادمیسین فقید کشور بهطور آشکار اکثریت حکومتهای حاکم در بلاد اسلامی را غیراسلامی میدانست و اصلاح آنان را اولین گام نجات جامعه مسلمانان از وابستگی، بردگی و فساد شایع عصر اعلام نمود. نهضتهای تجزیهطلب، در جهان اسلام را تقسیم کرده و مبارزات آنان را منفی به حساب میآورد و به جای آن خواستار اصلاح حکومتها بود.
در مجموع میتوان نقش آیت الله العظمی محسنی(ره) در حوزه سیاست را در سه مرحله تأثیرگزار مورد تحلیل قرار داد؛ دوران جهاد و مبارزه علیه اشغال، زمان مبارزه با جنگ و فتنههای داخلی و عصر ثبات نسبی که تهاجم فرهنگی از جانبهای مختلف بر ارزشهای ملی و اسلامی انجام شده و در صدد دگرگونی بنیادهای ارزشمدار نظام و جامعه اسلامی در افغانستان شدند.
۱- آیت الله العظمی محسنی(ره) و مبارزه با اشغال افغانستان
کارنامه سیاسی آیت الله با مبارزه با تجاوز و جهاد مسلحانه علیه شورویها در افغانستان آغاز میشود. او که از رسالت اسلامی و ملی خویش به خوبی آگاه بود، برحسب ادای تکلیف دینی به پا خواست و برای نخستین بار یک حزب منسجم و فراگیر در نقاط مختلف افغانستان را تاسیس کرد. همین احساس رسالت و تکلیف بود که حضرت ایشان در بحرانیترین شرایط سیاسی افغانستان به کشور بازگشت و به سازماندهی حرکتهای جهادی و مبارزاتی بر ضد سلطه کمونیستی و نیروهای اشغالگر شوروی پرداخت.
دگرگونی به وجود آمده پس از کودتای کمونیستی ۱۳۵۷ در ابعاد مختلف سیاسی – اجتماعی، موجب حرکتهای انقلابی از میان تودههای ملت مسلمان افغانستان گردیده و گسترش چشمگیری پیدا کرد. توفیق به دست آمده از مقاوت مردمی و شکست سیاسی نظام اشغالگر حاکم، نیروهای مقاومت را امیدوارتر میساخت و ضرورت بیش از پیش به تشکیل یک نظام و ساختار منظم احساس میشد. از سویی هم نیازمندی زیادی به یک محوریت وجود داشت که بتواند با جایگاه قوی اجتماعی و قدرت کاریزمای رهبری، انسجام لازم را در میان نیروهای جهادی به وجود بیاورد. همین امر باعث گردید تا مجموعههای ارزشمداری که تشکیلات کوچکی داشتند از حضرت آیت الله العظمی محسنی(ره) خواستند تا از نجف اشرف به شهر قم آمده و مسوولیت رهبری یک تشکیلات منظم را برای تداوم مبارزات آزادی خواهانه به عهده گیرند. ایشان نیز پس از تلگرام و درخواست علما، دمشق را به قصد ایران ترک کرد و در ۱۹/۱/۱۳۵۸ به قم آمد و بلافاصله تشکیلات حرکت اسلامی افغانستان را تاسیس و اعلام موجودیت نمود و در اولین گام طی اطلاعیهای، خواستار تشدید مبارزه مسلحانه شد.
ظهور یک حزب رسمی که در رأس آن یک عالم فقیه قرار داشته باشد، پیش از ۱۹ حمل سال ۱۳۵۸، بی سابقه بود. این تشکیلات با پیوستن گروههای دیگری چون؛ روحانیت مبارز (فعالیت در قم)، سازمان آزادی (فعالیت در کابل)، وگروه قرآن و عترت (فعالیت در هرات و مشهد مقدس) جان بهتری گرفت. «حرکت اسلامی» با یک بینش عمیق مذهبی و تفکر واقعبینانه سیاسی در سایه ارشادات یک رهبر عالم، به راه افتاد و با کاروان اهل علم و عمل همراه شد. دو هدف اساسی از این حرکت دنبال میشد:«سرنگونی نظام کمونیستی و اقامهی حکومت اسلامی». این تشکیلات با تمام تلاش و کوشش به پیش تاخت و با شرکت شخصیتهای مذهبی و مردمی، دارای پایگاه مردمی خاصی شد به طوری که توانست در ۱۸ ولایت کشور پایگاههای مقاومت مردمی ایجاد کند. این حرکت با داشتن حدود ۱۰۰ پایگاه در سراسر کشور بزرگترین حماسهها را در انقلاب خونین و اسلامی افغانستان و افتخارات بسیاری برای مردم مظلوم به ارمغان آورد.
۲- آیت الله العظمی محسنی(ره) و مقابله با فتنههای داخلی
پس از شکست اتحاد جماهیر شوروی، نظریات واضح آیت الله بر استحکام و استمرار یک نظام مستقل، اسلامی و جامع تأکید داشت که در ساختار آن وحدت ملی رعایت گردیده و به لحاظ ماهیت، اسلامی بودن آن دارای اولویت باشد. ایشان در آن زمان از آدرس حزب حرکت اسلامی بارها علاوه بر تصریح مواد مرامنامه خود، اعلام داشتند که با تمامی احزاب اسلامی و مبارز براساس اخوت اسلامی کمال همکاری را داشته، آرزومند است دوشادوش سایر مجاهدان مسلمان علیه دشمن مشترک جنگیده و استقلال کشور را به دست آورد. همچنین در طول ۱۰ سال انقلاب نیز در تمامی صحنههای مختلف مبارزه و جهاد اسلامی با حزبها همکاری داشته و در فرونشاندن جنگهای داخلی بهعنوان «مصلح» نقش بازی کرده و درگیریهای خونین داخلی را در ولایات مختلف، چون میدان، کابل، پروان، بامیان و…، به آتشبس و سپس به صلح کشانده است.
آکادمیسین فقید کشور، علت جنگهای داخلی را قدرتطلبی حزبها و گروهها، تحریک ازسوی افراد منحرف و در ادامه و تشدید آن نقشههای زیرکانه دشمن، یعنی شوروی، میدانست و رهایی از شر چنین جنگها را اتحاد واقعی حزبها و رها کردن بندهای تنگ و کوتاه گروهی میداند.
درک درست و درایت ایشان از وضعیت موجود باعث گردید تا حرکت اسلامی با حزبها و گروهها، از سال ۱۳۵۸ به بعد، همواره نشستهای مختلفی داشته باشد که در ضمن گاهی اتحاد و ائتلافهای رسمی بهوجود آمده، ولی به عللی دچار ازهمپاشیدگی شده است. به عنوان مثال مواردی را متذکر میشویم:
۱- در سال ۱۳۵۸ پس از تجاوز شوروی و اشغال افغانستان با همکاری سایر حزبها، حزب اتحاد انقلاب اسلامی افغانستان به وجود آمد. حرکت اسلامی بهعنوان عضو فعال عهدهدار چاپ مدارک شد، چندین جلسه تشکیل داد، اما اتحاد عمرش را زود به پایان برد.
۲- جبهه آزادیبخش اسلامی افغانستان، که مرکب از تمام گروههای افغانستانی مقیم ایران بود، اتحاد انقلاب تاسیس شد و آیتالله محسنی(ره)، رهبر حرکت اسلامی، بهعنوان دبیرکل جبهه مذکور انتخاب شد و بهعنوان دبیرکل جبهه در کنفرانس سران کشورهای اسلامی در اسلامآباد پاکستان شرکت کرد. باز جبهه دچار همان مرض اتحاد انقلاب شد و تعدادی از اعضا به پول و تعدادی به تسلیحات آن خیانت کردند و گروه گرایی در آن اوج گرفت و سرانجام با تلاشهای «مهدی هاشمی» کاملاً از بین رفت.
۳- حرکت اسلامی در ۱۳۶۵ راجع به اعزام هیئت صلح برای فرونشاندن شعلههای آتش جنگ داخلی تلاش بیحدی از خود نشان داد تا اینکه موفق به تدارک آن گردید و نمایندهای همراه هیئت اعزام کرد و افراد را ملزم به عملی نمودن مصوبات آن نمود. پس از تحقیقات زیاد و زحمات فراوان و جمعآوری مدارک مهم راجع به جنگهای داخلی، هیئت به ایران مراجعت و از هرگونه محکومیت عاملان جنگها خودداری کرد و از افشاگری کشتارها پرهیز نمود.
۴- از شرکت در ائتلاف موجود که جریان داشت، شبههای به خود راه نداد و با گذشت، ترجیح داد تا در راه اتحاد، که فقط امیدی به آن میرود، فعالانه سهیم باشد.
۵- در پاکستان با احزاب مسلمان و مبارز افغانی در تماس بوده و روابطش را براساس اخوت اسلامی و احترام متقابل استوار کرد. هرچند حرکت اسلامی در ائتلاف هفتگانه از احترام خاصی برخوردار بود و امتیازات بیشتری حاضر بودند به آن بدهند، ولی همواره نه بهعنوان یک حزب، بلکه بهعنوان نماینده و مدافع حقوق مردم برخورد داشته است.
۳- آیت الله العظمی محسنی(ره) و دفاع از ارزشهای اسلامی و ملی
دوره سوم، دوران مبارزه با تهاجم فرهنگی و فتنه تفرقه مذهبی بود. همه تلاش وی روی همبستگی و اخوت اسلامی متمرکز بود و این مهم را در عمل و با تاسیس شورای اخوت اسلامی و نیز در حوزه علمیه خاتم النبیین(ص) و تلویزیون تمدن نشان داد. ضمناً اگر ارشاد و زیرکی و نفوذ او نبود، ممکن بود این همه حملات هدفمند تندروها بر مراکز شیعیان، موجب درگیریهای فرقهای در افغانستان شود.
حضرت آیت الله العظمی محسنی(ره) هرجایی که احساس میکرد ارزشهای مرجع دینی و ملی در خطر است جسورانه وارد سیاست میشد. این مشی و روش وی بود که دخالت روزمره در سیاست نداشته باشد، اما همیشه در برابر تهدید ارزشهای دینی و ملی که دو خط سرخ آیت الله بودند آرام نمینشست. نگاه ضرورت گرایانه به سیاست داشت و با توجه به تجربه ناموفق گروههای سیاسی دینی در افغانستان و معلولهای دخالت نیروهای ناپخته دینی در سیاست، تلاش میکرد وارد جزییات کار سیاسی نشود. به عنوان نمونه در تدوین قانون اساسی و تعیین نوع نظام سیاسی که از خطوط سرخ ارزشی ایشان بود، نقش عمده گرفت اما در سایر روندهای سیاسی مداخلهای نمیکرد.
آیتالله محسنی(ره) با ترویج اندیشههای ناب اسلامی و تفکر اخوت اسلامی تلاش کرد تا زمینههای همدلی بیشتر را بین شیعیان و برادران اهل سنت در افغانستان تحکیم نماید و سرآغاز این همه مجاهدتهای فرهنگی این عالم بزرگوار، تصویب نظام جمهوری اسلامی افغانستان بود. او کسی بود که در لویه جرگه اضطراری و تصویب قانون اساسی، نام این نظام را جمهوری اسلامی افغانستان اعلام نمود و مورد حمایت مردم قرار گرفت؛ پس بدون شک او بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی افغانستان است.
آیتالله محسنی(ره) بنیانگذار قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیز هست که با ابتکار این عالم بزرگوار و با تأیید اندیشمندان جهان اسلام، این قانون یکی از بهترین قانونهای اساسی اسلامی است که مردمسالاری و نقش مردم در سیاست و حفظ ارزشهای اسلامی را پیوند میدهد!
تصویب قانون احوال شخصیه اهل تشیع به عنوان یک الگو در امت اسلامی و در تاریخ به ثبت رسید و پیشکش شدن این قانون از آدرس یک مرجع قابل قبول برای مجلس باعث شد تا در تصویب قانون احوال شخصیه اهل تشیع هیچ مخالفی در مجلس نمایندگان نباشد. آیتالله محسنی(ره) هم متن و مسوده این قانون را با همکاری جمعی از علما و فرزانگان حوزوی تدوین نمود و هم برای تصویب آن، تلاشهای پیگیری را انجام داد که خوشبختانه به تصویب رسید.
در نهایت این عالم برجسته پس از دوران جدید از فعالیتهای سیاسی گوشهگیری کرد، اما تأکید نمود که او تا آخرین لحظه فعالانه در متن فعالیتهای سیاسی حضور خواهد داشت. با این حال، او هیچگاه اجازه نداد حلقات سیاسی از شخصیت ایشان سوءاستفاده کنند.