شجاع حسین محسنی
آیت الله محسنیره؛ در میانهی دین و سیاست زندگی کرد؛ به همان میزان که عالم دین بود، ملای سیاست افغانستان بود. او بخش بیشتر عمرش را در ساختارهای سیاسی گذراند و این حضور پرتاثیر، سبک و سنتی ایجاد کرده که به جرات میتوان گفت او صاحب سبک سیاست و یکی از الگوهای سیاستگری در جامعه افغانستان شده است.
در اولین سالگرد درگذشت ملای دین و سیاست افغانستان، بایسته است تا میراثهای الگو ساز و الگو شدهی سیاسی آیتالله، برای جامعهی شیعه افغانستان بررسی گردد و سایهی سیاستگری آیت الله روی سرنوشت سیاسی این مجموعه از مردم افغانستان برجسته گردد. سیاستگری او تابع فقاهتش بود و براساس نظر فقهی خود به سیاست ورود می کرد، از سیاست اجتناب می ورزید و گاهی سکوت اختیار میکرد. نظم فکر سیاسی وی تابع فکر فقاهتیاش بود و الزامات و حدود این سیاستگری را از فهم اجتهادی خود میگرفت.
به جنبه کلانتر سیاستگری آیت الله در محیط و سطح سیاست افغانستان نمیپردازیم و صرفا در قلمرو میراث سیاستگری او برای جامعهی تشیع افغانستان در شاخصهایی که در زیر خواهد آمد بررسی میشود.
- محسنی در ادامهی سنت سیاست دینی: آیت الله محسنیره، رهبر روحانی برای اهداف سیاسی بود. این سنت سیاست در جوامع شیعی مخصوصاً در افغانستان است که رهبر دینی جامعه، رهبری سیاسی مردم را نیز بر عهده میگیرد. در گذشتههای دورتر اگرچه علمای شیعه افغانستان به سبک علمای مکتب نجف، ورود و حضور همیشگی در سیاست نداشتند، اما هدایت کلی جریان سیاست در جامعهی تشیع را بر عهده میگرفتند. نمونههای آن را میتوان در روحانیت متقدم شیعی در افغانستان به ترتیب تاریخی (ملا محمد علی چنداولی در ابتدای عصر بارکزاییها، ملا محسن خان، آیت الله العظمی سید اسحاق وزیر آباد، آیت الله العظمی میر علی احمد حجت، علامه بلخی، آیت الله واعظ در دوره جمهوریت) دید. در ابتدای جهاد علیه شوروی نیز براساس همین سنت و نیز از این جهت که جهاد، آموزهای دینی و نیازمند فقاهت و فتوا است؛ جامعهی شیعه افغانستان به علما رو آوردند.
از میان سران جهادی در جامعهی شیعه، تعدادی محدود( محسنی و بهشتی) مجتهد مسلم دارای صلاحیت فقهی فتوای جهاد و عمل سیاسی بودند. آیت الله محسنیره اولین نمونه از فقیه رهبر جهاد بود. او با تکیه بر فقاهت و دانش اجتهادی که داشت، بنیان رفتار سیاسی و جهاد را بر پایهی مشروعیت فقهی استوار کرد و سنت رهبری دینی در جامعهی شیعی افغانستان را از این حیث تقویت نمود. حضور پر رنگ سنت رهبری اجتهادی آیت الله در آیندهی سیاسی جامعهی شیعه افغانستان با توجه به زمینههای عمیق فکر مذهبی – دینی دوام تاریخی خواهد داشت. دیده شده که هنوز رهبری سیاسی در جامعهی شیعه افغانستان روی نهادهای دینی متکی است و آیت الله محسنیره یکی از تقویت کنندگان این سنت بود.
- تاسیس حزب و جریان سازی سیاسی برای شیعه (رهبری سیاسی به جای ارشاد سیاسی): دومین میراث سیاسی آیت الله که با پیشینیان روحانی وی متفاوت بود، ورود مستقیم یک روحانی به سیاست در افغانستان بود. قبل از وی، علمای شیعه، به کلیات سیاست کشور می پرداختند و در موارد معدود هدایت سیاسی را به عهده میگرفتند. این سنت در سیرهی سیاسی آیت الله میر علی احمد حجت به خوبی روشن است. ( رویهای که آیت الله محسنیره نیز در دو دههی آخر عمر خود در پیش گرفت.) آیت الله محسنیره اما ورود مستقیم به سیاست داشت. او برای سیاستگری، تشکیلات ساخت و به کار سازمانی روی آورد. کار تشکیلاتی، مهمترین میراث سیاسی آیت الله برای جامعهی تشیع است. قبل از وی در مورد علامهی بلخی، تشکیل حزب سری اتحاد مطرح میشود اما سند قطعی از ایجاد حزب توسط علامه بلخی نداریم بلکه مجموعهای از همفکران بودند که سابقهی تشکیلاتسازی نداشتند و تشکیلاتی عمل نکردند. البته این نقص تنها متوجه علامه بلخی نبود بلکه تحزب در کل جامعهی افغانستان در زمان، سابقه زیاد و الگوهای جا افتادهای نداشت.
به هر روی، با تاسیس سازمان و تنظیم و حزب توسط آیت الله محسنیره، تابوی تاسیس حزب سیاسی در جامعهی تشیع افغانستان شکست و کار سیاسی، شکل تشکیلاتی به خود گرفت. پس از وی احزاب دیگری روی کار آمدند. کار تشکیلاتی و سازمانی سیاسی تبدیل به یک اصل در جامعهی شیعه افغانستان شد در حالی که قبلا مطالبات سیاسی در بهترین حالت در سطح یک مسالهی اجتماعی مطرح می شد. آیت الله حتی در سالهای پسین حیات خویش که از کار سیاسی دوری گزیده بود بر تشکیل حزب سیاسی و کار تشکیلاتی در جامعهی تشیع تاکید می کرد.
- تلازم نهادهای دینی و سیاسی: در کنار میراث تاسیس حزب، تاسیس نهاد دینی، ارثیهی دیگر آیت الله است که لنگرگاه سیاست در جامعهی شیعی خواهد شد. حوزه علمیه خاتمالنبیینص اگر آنگونه که آیت الله میخواست و برایش برنامه ریخته بود به ثمر بنشیند، جریان سیاست در جامعهی تشیع را تابع جریان دینی و آموزههای اسلامی خواهد کرد و از انحراف و کژرفتاری دینی جلوگیری میکند. آرزوی آیت الله در یکی از سخنرانیهایش این بود که حوزهی علمیه خاتمالنبیینص بتواند حداقل برای هر ولسوالی شیعه نشین یک فقیه مجتهد تربیت کند. با این دورنما آیندهی سیاستگری دینی در جامعهی تشیع واکسینه خواهد شد. او معتقد بود که گزند اصلی و تنشهای اساسی از فتاوی روحانیون ناپخته در عرصهی سیاست بوده و اگر نهاد اجتهاد در جامعهی تشیع افغانستان تقویت شود و به عنوان نیروی کنترل سیاست و سیاستگران عمل کند، جلو اشتباهات سیاسی در درون جامعه تشیع گرفته میشود.
- رسمی شدن مذهب جعفری: رسمیت مذهب جعفری و تصویب قانون احوال شخصیهی شیعه افغانستان را از آن جهت به عنوان بخشی از میراث سیاسی آیت الله برای شیعه در نظر میگیریم که مهمترین هدف مبارزاتی تشکیلها و احزاب سیاسی شیعه در افغانستان این موضوع بود. دلیل دوم این است که رسمیت قانونی مذهب جعفری به نهادینه شدن نقش سیاسی جامعه تشیع کمک کرد و این موضوع تبدیل به خط سرخ سیاستگری جامعه تشیع در آینده شده است. آیت الله پس از حدود ۲۰۵ سال حقوق قانونی جامعهی شیعه افغانستان را اعاده کرد. بار نخست در زمان شاه محمود سدوزایی بود که ملا محمد علی چنداولی، حکم برپایی محاکم براساس فقه شیعی برای شیعه را گرفت اما مدت زیادی دوام نکرد و با رویکار آمدن شاه شجاع، این روند برای مدت بیش از دو قرن معطل شد. آیت الله بیش از سهم سیاسی شیعه در قدرت و گرفتن کرسیهای کابینه، به وجه رسمی و نهادی قدرت سیاسی شیعه اهمیت میداد. در گذشته حتی در دوران سدوزاییها، محمدزاییها، عصر ظاهر شاه، عصر جمهوریت و حتی حکومت کمونیستی، شیعه در کابینهها و در ساختارها حضور داشتند و این موضوع، پدیدهی جدیدی نیست اما آنچه آیت الله بر آن تاکید داشت، نهادینه شدن حقوق شیعه بود.
- تولید متن فقه سیاسی: میراث دیگر آیت الله، تامل و پرکاری وی در فقه سیاسی است. آیت الله محسنیره بر خلاف رویهی معمول حوزات علمیه و سنت حوزهی نجف که او از شاگردان این مکتب بود، به بارور شدن فقه سیاسی کمک کرد. او به جای توضیح المسابل مروج و معمول اعمال عبادی فقهی، در زمان جهاد، توضیح المسابل فقهی نوشت و در حزبش نیز قانون اساسی مدونی برای آینده افغانستان داشت. به نقش او در تدوین قانون اساسی کنونی نمیپردازیم بلکه اشاره سخن به زمانی است که احزاب جهادی در حال نبرد با ارتش سرخ بودند و آیت الله در همان زمان توضیح المسایل سیاسی و قانون اساسی پیشنهادی برای کشور نوشت. این دو متن که تاکنون بسیاری از نکات آن محقق نشده، در برخی از موارد برای آینده سیاستگری در جامعه تشیع راهگشا است.
- تاسیس شورای علمای شیعه افغانستان: شورای علمای شیعه افغانستان یکی از مهمترین میراثهای آیت الله محسنیره از منظر نهادسازی است که قطعا روی رفتارهای سیاسی در جامعهی تشیع و در سطح افغانستان تاثیرگذار است. شورای علمای شیعه در دورنمای فکر آیت الله، نهاد قدرتمندی بود که باید مواضع جامعه تشیع را در مواردی که احساس ضرورت میشد در میدان سیاست اعلام می کرد. این نقش آفرینی شورای علما در انتخابات های ریاست جمهوری، پارلمانی و در مسایل امنیتی و تهدیداتی که متوجه جامعه تشیع شد به خوبی درک گردید.
- سلوک و اخلاق سیاسی آیت الله محسنیره: این بخش را ذیل چند شاخص رفتاری ایشان بررسی میکنیم.
- الف: پرهیز از جو سازی و موج سالاری: اخلاق سیاسی آیت الله طوری بود که هیچگاه نخواست، از احساسات مردم و پیروان سیاسی خود استفاده کند. در بینش سیاسی مبتنی بر فقاهت وی، موج سواری، معصیت بود و او اهداف سیاسی جامعه تشیع را فارغ از مطالبات مکنت و مقام رهبری دنبال میکرد.
- ب: پرهیز از مدحجویی و حامی پروری: رفتار سیاسی آیت الله نشان میدهد که وی هیچگاه به دنبال افزایش حامیان و شبکهسازی برای تسلط سیاسی خود نبود. مدحجویی در کار وی دیده نمیشد و استغنای فکری و رفتاری از این دو ناحیه داشت.
- ج: سلوک سکوت: آیت الله در سختترین امواج انتقادی که علیه وی به راه انداخته شد، جبهه گیری نکرد و با سکوت خود سطح نفرت در جامعه تشیع را پایین آورد. او دهه هفتاد را در سایهی انتقادها و اتهامهای سنگین سپری کرد اما قلم و امکاناتش را صرف رویارویی فکری در جامعه شیعی نکرد. از ظرفیتهای قومی، حزبی و سمتی برای دفاع از خود استفاده نکرد و این مقابله به مثل را براساس ساختار فکری فقاهتی خود، معصیت میدانست. ممکن است او به همه این انتقادها در کتاب خاطرات خود پرداخته باشد و تنها در صورت مطالعه مواضع و نظر آیت الله میشود به داوری منصفانه روی آورد. در زمان حیات خود حتی برای پرهیز از انشقاق داخلی از چاپ کتاب خاطراتش احتناب ورزید.
- د: حفظ شان روحانیت شیعه: او شان اجتهاد شیعی و ریاست شورای علمای شیعه افغانستان را به خوبی حفظ کرد. رفتارش با حاکمان از سر عزت بود. به درگاه سیاست نمیرفت بلکه سیاستگرانی نیز که به درگاه او میآمدند عظمت روحانیت تشیع را به خوبی و وضوح میدیدند. نمونههای زیادی از این رفتار وی نقل میشود که در این مجال، فرصت پرداختن موردی به آنها نیست. او استقلال ملای شیعه و روحانیت شیعه را حفظ کرده بود. مقام فقهی و تجربهی سیاسی آیت الله، ظرفیتی بی بدیل برای پاسداری از عظمت روحانیت شیعه برای وی ایجاد کرده بود.
- ه: گریز از مرجعیت: آیت الله محسنیره از سرآمدان حوزه نجف و از شاگردان برتر آیت الله العظمی خوییره بود. او اما هیچگاه رسالهی توضیح المسایل چاپ نکرد. شاید او میدانست که حوزات علمیهی نجف و قم از این حیث کفایت امر را میکند. او معتقد بود که مشکل جامعهی شیعه، کمبود مرجع نیست بلکه مساله ما درک مشکلات هر محیط شیعی و اقدام برای رفع مشکلات همان محیط با توجه به مقتضیات زمان و مکان میباشد. این سنت قبلا نیز در میان روحانیت سنتی جامعه تشیع در افغانستان دیده شده و مجتهدانی چون مرحوم آیت الله میر علی احمد حجت و سید اسحاق وزیرآباد از رو آوردن به مرجعیت پرهیز کردند. شاید نکته دیگر در این پرهیز خود خواسته آیت الله، این بود که نشود مرجعیت، دستمایه و سرمایه کار و هدف شخصی سیاسی در افغانستان گردد و آینده این نهاد پر تاثیر شیعی با لرزش روبرو گردد.
- و: سیاست به مثابه تکلیف دینی: در بالا هم اشاره شد که آیت الله محسنیره، در قدم نخست ملا و مجتهد بود. به این معنی که همه رفتارهای زندگانی وی تابع رای فقهی و اجتهادش بود. او به سیاست به عنوان تکلیف دینی میدید. در زمان جهاد، فقاهت وی ایجاب جنگ و قیام مسلحانه را می کرد، در زمان جنگ های داخلی، اقتضای زمان، تحریم جنگ داخلی بود که فرماندهانش که در جنگ داخلی دخیل بودند نیز از وی ناراضی شدند اما او روی موضع خود ایستاد. در دهههای هشتاد و نود، اما اقتضای فقاهت و اجتهاد وی، پرهیز از ورود همیشگی در سیاست بود. او به هیچوجه و در هیچ موقعیت تاریخ سیاستگری خود، محافظه کار نشد، پای اهداف مهم و خطوط سرخ خود ( نظیر رسمیت مذهب جعفری، نظام اسلامی در قانون اساسی و قانون احوال شخصیه شیعه افغانستان) به شدت ایستاد اما نقش آفرینی در سیاست را از باب ضرورت میدانست. او هر زمان که احساس میکرد ارزشهای مرجع دینی و ملی در خطر است، جسورانه وارد سیاست میشد اما نگاه ضرورت گرایانه به سیاست داشت و با رسیدن به مامول خویش از سیاست کنار میکشید.
- همزیستی دینی در افغانستان: دوران جنگ داخلی و دوران ظهور مسلحانه گروه های تکفیری در دهههای هشتاد و نود، برای آینده سیاسی شیعه و اهل سنت افغانستان، سخت و پر تهدید بود. آیت الله محسنیره با سه ابزار( تشکیل شورای اخوت اسلامی، اعلام مواضع مبتنی بر همزیستی دینی میان شیعه و سنی در افغانستان و تبلیغ اندیشه اخوت در تلویزیون تمدن ) جلو این تهدید جدی داخلی را گرفت و هر بار که اتفاق خشونت باری علیه مساجد و مراسم شیعه رخ میداد او مردم را از اهداف فتنه آگاه میکرد و دعوت به آرامش مینمود. این رویهی آیت الله به روش معمول و قبول شدهی جامعهی شیعه و سنیهای افغانستان تبدیل شده و قطعاً تنها روش مطلوب در آینده خواهد بود.
آیت الله محسنی به عنوان یکی از چهرههای تاثیر گذار سیاست شیعی در افغانستان، سبک و سلوک و بلکه مکتب مشخص سیاسی برای جامعهی شیعه افغانستان برجای گذاشته که اساس این میراث بر همزیستی دینی در افغانستان گذاشته شده است. گذشت زمان و عبور از امواج تبلیغ و احساس نشان داد که نسخهی آیت الله محسنیره برای سیاستگری در جامعه شیعی افغانستان جواب خواهد داد. با توجه به آنچه گفته شد، جریان سیاستگری معتدل و موفق در جامعهی تشیع افغانستان برای سالیان طولانی در سایهی آیت الله طی مسیر خواهد کرد.